کد مطلب:77622 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:106

خطبه 138-اشارت به حوادث بزرگ











و من خطبه له علیه السلام و یومی ء فیها الی ذكر الملاحم

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است، اشاره می كند در آن به سوی مذكور ساختن وقایع عظیمه ی مستقبله و فتن كثیره:

«یعطف الهوی علی الهدی، اذا عطفوا الهدی علی الهوی و یعطف الرای علی القرآن اذا عطفوا القرآن علی الرای.»

یعنی امام غایب میل می دهد خواهش مردم را بر نهج هدایت كردن ایشان، در زمانی كه میل دهند هدایت را بر خواهش خود و میل می دهند رای را بر حكم قرآن در وقتی كه میل دهند حكم قرآن را بر رای خود. یعنی تفسیر كنند قرآن را به رای خود.

منها[1].

«حتی تقوم الحرب بكم علی ساق، بادیا نواجذها، مملوءه اخلافها، حلوا رضاعها، علقما عاقبتها. الا و فی غد-و سیاتی غد بما لا تعرفون-یاخذ الوالی من غیرها عمالها علی مساوی اعمالها و تخرج له الارض افالیذ كبدها و تلقی الیه سلما مقالیدها. فیریكم كیف عدل السیره. و یحیی میت الكتاب و السنه.»

یعنی تا اینكه برپا دارد حرب شما را بر شدت خود در حالتی كه ظاهر سازنده باشد دندانهای خود را، یعنی مسرور باشد در طعمه كردن شما و پر باشد پستانهای او از شیر هلاكت شما. شیرین باشد شیر دادن و طمع كردن غنیمت او و تلخ باشد كشته شدن در عاقبت او. آگاه باش كه آن حرب در فرداست و زود باشد كه بیاورد فردا چیزی را كه

[صفحه 627]

نشناسید او را. می گیرد امام عادل عمال طایفه را بر بدیهای اعمالش و بیرون می آورد زمین پاره های جگر سرخ و سفید خود را از برای آن والی عادل، یعنی گنجهای طلا و نقره را و می اندازد به سوی او از روی تسلیم و رضا كلیدهای خزاین خود را، پس می نماید به شما كه چگونه است عدالت سنت پیغمبر صلی الله علیه و آله و زنده می گرداند قرآن و طریقه ی پیغمبر صلی الله علیه و آله را.

منها:

«كانی به قد نعق بالشام و فحص برایاته فی ضواحی كوفان، فعطف علیها عطف الضروس و فرش الارض بالرووس. قد فغرت فاغرته و ثقلت فی الارض وطاته. بعید الجوله، عظیم الصوله.»

یعنی گویا نگاه می كنم به آن شخص كه فریاد شبانان كند در شام از برای جمع ساختن گله ی سپاه و سكنی نماید و منزل گیرد با علمهای خود در اطراف كوفه و روی آورد به ولایت كوفه مثل روی آوردن شتر دندان گیر و فرش كند زمین را به سرهای كشتگان. به تحقیق كه پر شده باشد گوشه ی دهن او از طعمه ی اموال و سنگین باشد در زمین گام گذاردن و سیر كردن او از انبوهی سپاه باشد، دیر جولان، بزرگ حمله.

«و الله لیشردنكم فی اطراف الارض حتی لا یبقی منكم الا قلیل كالكحل فی العین، فلا تزالون كذلك حتی تووب الی العرب عوازب احلامها.»

یعنی سوگند به خدا كه هر آینه متفرق می سازد شما را در اطراف زمین تا اینكه باقی نمی ماند از شما مگر اندكی، مثل سرمه در چشم، پس همیشه باشید بر مثل آن حال تا اینكه برگردد به سوی طایفه ی عرب عقلهای[2] دور شده ی ایشان.

«فالزموا السنن القائمه و الاثار البینه و العهد القریب الذی علیه باقی النبوه. و اعلموا ان الشیطان انما یسنی لكم طرقه لتتبعوا عقبه.»

[صفحه 628]

یعنی ملازم شوید طریقهای ثابته را و اخبار ظاهره را و پیمان نزدیك آنچنانی را كه ثابت است بر او امام باقی مانده از اهل بیت نبوت و بدانید كه شیطان آسان نكرده است از برای شما راههای خود را مگر از برای اینكه تابع شوید پشت سر او را.

[صفحه 629]


صفحه 627، 628، 629.








    1. اصل: و منها.
    2. چ: عقبهای.